عنوانی تو ذهنم نیس!
منتظر بودم بابایی پُست بذاره که نذاشت:) همینطو اومدم بدونی که فراموشت نکردیم :*
این موقع شب که نی نیمون خوابه:
از مامانی و نی نی به بابایی:
ایچی همینطوری حوصلمون سر رفت گفتیم یه چیزی برا بابایی بنویسیم حالا اینا به کنار دلمان براش تنگید! باباش سوغاتی ما یادت نره دیگه! نی نی دلش تنگ شد مامانشو نمیدونم! x برای بابایی نخون نی نی:| : حـِسآدَت یـآ خِسـآسَـت ؟ اِسـمَش رآ هـَرچـِه میخـوآهـی بُـگـذآر ، مـَن میخـوآهَـم تـو فَقَـط عَـزیـزِ دِلِ مـَن بـآشـی + آقام تو دیار غربته!! برم یکم ابراز احساس کنم^_^ ______*_______*___________* + خودش جواب نداد به من چه
بالاخره وقت شد بیام!
سلام نی نی مامانی این چند روزی یعنی از جمعه تا امشب درگیر عروسی سینا بودیم! بالاخره تموم تموم شد البته تا شما بخوای به دنیا بیای احتمالا سینا نی نی داره و ازت کلی بزرگتره! اصن عجیبه! اما همچین دلم نخواست عروس بشم. منم که طبق معمول از لباسم راضی نبودم! دیگه جایی نبود ک واس لباس نگشته باشم! - پیش بابایی هم دیگه جرات نمیکنم بگم لباسم خوب نبود و از این حرفا؛ زیاد گفتم بهش- باباجونیتم رفته قزوین خونه خاله جون چند روزی هست. دیگه موندیم خودم و خودت x برای بابایی: دلتنگ که میشوم تنها پناهم عکس توست چقدرخوب نگاهم میکنی...
دختر مامانی جلو جلو روزت مبارک
خوشگلترین عروسک دنیا روزت مبارک و کلی آرزوهای قشنگ برات دارم اووومماااچ:*
